مصائب شب ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام
وقت پــرواز آسـمـان شـده بــود گـوئـیــا آخــر جـهــان شـده بـود کـعـبـه می رفت در دل محـراب لــحــظـۀ گــریــۀ اذان شـده بـود کـوفـه لـبـریـز از مصـیـبـت بود باد در کوچه نوحه خوان شده بود شــور افـــتــــاد در دل زیــنــب پــی بـابـا دلـش روان شــده بـود در و دیــوار الـتــمــاسـش کــرد در و دیــوار مـهـربــان شده بود شــوق دیــدار حـضـرت زهــرا در نـگـاه عـلـی عـیـان شـده بود خار در چشم و استخوان به گلو زخم، مهمان استخـوان شده بود سـایـه ای شوم پـشت هر دیــوار در کـمـیـن عـلـی نهان شـده بود نـاگـهـان آسـمـان تـرک برداشت فرق خورشید خون فشان شده بود در نجف سـیـنه بیقرار از عـشق گفت "لا یمکن الفـرار" از عشق |